سفارش تبلیغ
صبا ویژن
احمد رضا مفتاح - مذهبی
بارالها ! من از هرچه با اراده تو مخالفت دارد و یا از محبّت تو به دور است، به سویت توبه می کنم ؛ از آنچه در دلم می گذرد، نگاه های چشمم وگفته های زبانم . [.امام سجّاد علیه السلام ـ در دعایش ـ]

عاشقان عیدتان مبارک

عاشقان عیدتان مبارک

عاشقان عیدتان مبارک

عاشقان عیدتان مبارک



 
نویسنده: احمد رضا مفتاح |  جمعه 86 مهر 20  ساعت 3:48 عصر 
 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

روایت شده: یکی از یاران امیرالمومنین علیه السلام که او را همام می گفتند و مردی عابد بود به حضرت عرضه داشت: اهل تقوا را چنانکه گویی آنان را می بینم برای من وصف کن. امام در پاسخ او درنگ کرد، سپس فرمود: ای همام، تقوای الهی پیشه کن و کار نیک انجام بده، زیرا خداوند با اهل تقوا و اهل کار نیک است. همام به این مقدار سخن قناعت نکرد و حضرت را قسم داد. حضرت خدا را سپاس و ثنا گفت و بر پیامبر - که درود خدا بر او و آلش باد – درود فرستاد و سپس فرمود:

اما بعد، خداوند پاک و برتر مخلوقات را آفرید در حالی که از اطاعتشان بی نیاز، و از گناهشان ایمن بود، زیرا عصیان عاصیان به او زیان نمی رساند، و طاعت مطیعان او را سود نمی دهد. پس روزی آنان را در میانشان تقسیم کرد، و هر کس را در دنیا در جایی که سزاوار بود قرار داد. پرهیزکاران در این دنیا اهل فضائل اند، گفتارشان صواب، پوشاکشان اقتصادی، و رفتارشان افتادگی است. از آنچه خدا بر آنان حرام کرده چشم پوشیده، و گوشهای خود را وقف دانش با منفعت نموده اند. آنان را در بلا و سختی و آسایش و راحت حالتی یکسان است، و اگر خداوند برای اقامتشان در دنیا زمان معینی را مقرر نکرده بود از شوق به ثواب و بیم از عذاب به اندازه چشم به هم زدنی روحشان در بدنشان قرار نمی گرفت.

خداوند در باطنشان بزرگ، و غیر او در دیدگانشان کوچک است. آنان با بهشت چنانند که گویی او را دیده و در فضایش غرق در نعمتند، و با عذاب جهنم چنانند که گویی آن را مشاهده نموده و در آن معذبند. دلهایشان محزون، همگان از آزارشان در امان، بدن هاشان لاغر، نیازهایشان سبک، و نفوسشان با عفت است. روزی چند را در راه حق صبر کردند که برای آنان راحتی جاوید به دنبال آورد، این است تجارتی سودآور که خداوند برای آنان مهیا نمود.

دنیا آنان را خواست و آنان آن را نخواستند، به اسارتشان کشید و آنان با پرداخت جانشان خود را آزاد کردند.

به هنگام شب برای عبادت برپایند، در حالی که اجزای قرآن شمرده و سنجیده تلاوت کنند، خود را به آیات قرآن اندوهگین ساخته، و داروی دردشان را از آن برگیرند. . چون به آیه ای بشارت دهنده بگذرند به مورد بشارت طمع کنند، و روحشان از روی شوق به آن خیره گردد، و گمان برند که مورد بشارت در برابر آنهاست. و چون به آیه ای بگذرند که در آن بیم داده شده گوش دل به آن دهند، و گمان برند شیون و فریاد عذاب بیخ گوش آنان است.

قامت به رکوع خم کرده اند، به وقت سجده پیشانی و دست و زانو و انگشتان پا بر زمین می گذارند، و از خداوند آزادی خود را از عذاب می طلبند. اما به هنگام روز، بردباران و دانشمندان و نیکوکاران و پرهیزکارانند. بیم از حق جسمشان را چون تیر تراشیده لاغر کرده، مردم آنان ر ا می بینند به تصور اینکه بیمارند، ولی بیمار نیستند، و می گویند دیوانه اند، در حالی که امری عظیم آنان را بدین حال درآورده.

به طاعت اندک خشنود نمی شوند، و طاعت زیاد را زیاد ندانند، بنابراین خود را به کوتاهی در بندگی متهم کنند، و از عبادت خود در وحشتند. هرگاه یکی از آنان را تمجید کنند ار آن تمجید بیم نموده و گوید: من از دیگران به خود آگاه ترم، و پروردگارم از خودم به من داناتر است؛ خداوندا، مرا به آنچه درباره ام گویند مگیر، و از آنچه می پندارند بهتر گردان، و زشتی هایی را که از من خبر ندارد بر من ببخش.

از نشانه های دیگرشان آن است که هر کدام را دارای نیرومندی در دین، دوراندیشی با نرمی، ایمان همراه با یقین، حرص در دانش، علم با بردباری، میانه روی در توانگری، فروتنی در عبادت، آراستگی در تهیدستی، بردباری در سختی، جویایی در حلال، نشاط در هدایت، و دروی از طمع بینی. در عین به جا آوردن اعمال شایسته ترسان است. شب می کند در اندیشه شکر، و روز می کند در اندیشه ذکر. شب را به سر می برد با خوف، و روز می نماید دلشاد: خوف از غفلتی که او را در آنچه بر او سنگین است از او پیروی نکند او نیز آنچه را که نفس به آن رغبت دارد به او نمی دهد.

روشنی چشمش در آن چیزی است که جاوید است، و بی رغبتیش در آن است که فانی شدنی است. بردباری را با دانش، و گفتار را با عمل آمیخته می کند. آرزویش کم و کوتاه، لغزشش اندک، دلش فروتن، نفسش قانع، خوراکش اندک، زندگیش آسان، دینش محفوظ، شهوتش مرده و خشمش فروخورده است. خیرش را متوقع، و از شرش در امانند.

اگر در میان غافلان باشد از ذاکرانش به حساب آرند، و اگر در میان ذاکران باشد در شمار غافلانش نیارند. از آن که بر او ستم کرده بگذرد، به آن که او را محروم نموده عطا کند، و با کسی که با او قطع رحم نموده صله رحم نماید. زبان دشنام ندارد، گفتارش نرم است، زشتیش پنهان، و خوبیش آشکار است، نیکی اش روی آورده، و شرش روی گردانده، در حوادث آرام، در ناخوشیها شکیبا، و در خوشیها شاکر است. بر دشمن ستم نمی کند، و به خاطر محبوبش مرتکب گناه نمی شود. پیش از حاضر کردن شاهد، خود اقرار به حق می نماید. امانت را تباه نمی کند، و آنچه را به یادش آرند به فراموشی نمی سپارد، احدی را با لقب زشت صدا نمی کند، به همسایه نمی زند، به بلاهایی که به سر مردم می آید شادی نمی نماید، در باطل وارد نمی شود، و از حق خارج نمی گردد. اگر سکوت کند سکوتش غمگینش نکند، و اگر بخندد قهقهه نزند، چون به او ستم روا دارند صبر پیشه سازد تا خدا انتقامش را بگیرد.

از خود در رنج است، و مردم از او در راحتند. در امر آخرت خود را به زحمت اندازد، و مردم را از جانب خود قرین آسایش کند. دوریش از آن که دوری می کند محض زهد و پاک ماندن، و نزدیکی اش به آن که نزدیک می شود به خاطر نرمی و رحمت است، دوریش از راه تکبر و خودخواهی، و نزدیکی اش از باب مکر و فریب نیست.

راوی گفت: چون سخن به اینجا رسید همام فریادی برکشید و جان داد. حضرت فرمود: به خدا قسم از چنین پیشامدی بر او می ترسیدم. سپس ادامه داد: اندرزهای رسا با اهلش اینگونه معامله می کند! یکی از حاضران فضول به حضرت گفت: خودت چه حالی داری؟ فرمود: وای بر تو، هر اجلی را وقت معینی است که از آن نمی گذرد، و علتی است که از آن تجاوز نمی کند. بازایست و دیگر اینچنین مگوی که این سخنی بود که شیطان بر زبانت جاری ساخت.

والسلام                      

 

حتمانظر بدین        20/7/86



 
نویسنده: احمد رضا مفتاح |  جمعه 86 مهر 20  ساعت 3:36 عصر 
تصاویر قدیمی از حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام)





 
پربازدیدترین اخبار ماه









 
 

... می دونی میخوام کجا برم ؟... میخوام برای کفتراش یخورده گندم ببرم... اونجا که گنبدش طلاست... با کفتراش پر بزنم... دوسش دارم امامم... در خونشو در بزنم... بعضی شبا تو خونمون... بابا به مادرم میگه... میخوام برم امام رضا... بخدا دلم تنگ دیگه ..........






 
نویسنده: احمد رضا مفتاح |  چهارشنبه 86 مهر 18  ساعت 1:29 صبح 
نامه زهرای 9 ساله

 
نویسنده: احمد رضا مفتاح |  چهارشنبه 86 مهر 18  ساعت 12:59 صبح 
شناخت خویشتن، از حکمت است . ( امام عل

نقش زن در تعلیم و تربیت خانواده




مقدمه


زن آئینه تمام نمای شخصیت انسان است . او مظهر پرورش است و صفت الهی پروردن از جانب خدای خویش را به ودیعه دارد. این وجود سراسر نیاز، خود نیازمندان را غنا می بخشد، آنان را به کمال معنوی سوق می دهد تا با احاطه بر کلیات هستی و شناخت برهانی به مبدا و غایت وجود دست یابند. آنان را به جایگاهی می رساند که جز قداست و پاکی چیزی نیست، به راستی این وجود لطیف با همه ظرایف روحی که دیگران ضعیف می خوانندش، چگونه می تواند جلوه و جمالی از حق و عامل تجلی صفات الهی در سایرین باشد؟ رمز آن قدرت عظیم  که در این وجود نهفته است در چیست؟ اندیشه های والا و نگرش عمیق و دقیق، راز این حکمت را در قدرت پرورش و تعلیم می دانند که از دامن زن و بلکه از بطن او آغاز می گردد.




در مکتب قرآن ، انسانیت را ابتدا  تزکیه لازم است، سپس افشاندن بذر آموزش. در مقام تعیین این دو عامل ارزشمند قرآن ابتداتربیت را توصیه می نماید، تا تزکیه بر آن مقدور گردد.  تربیت نفس که باید از خواستگاه ایجاد و جایگاه تولد مهیای پاکی و عفاف گردد رسالتش به عهده اولینمربی حیات یعنیeاست. وجود ناتوانی به امانت به وی سپرده می شود تا به حول و قوه الهی وی را صاحب توان وقدرت نماید. (الله الذی خلقکم من ضعف ثم جعل من بعد ضعف قوه) این توانمندی می تواند در مسیر هدایت یا ضلالت باشد و زن بیشترین نقش را در استقرار هر یک از دو مسیر فوق در تکامل شخصیت انسان دارد. همراهی تعلیم و تربیت با تزکیه نفس، سازنده انسانی است والا یعنی همان انسان صاحبعلم و تقوا.

دامن مادر اولین کلاس درس و بهترین محل تربیت کودک است، خانواده نخستین جایگاه آموزش و پرورش او است. ظهور و بروز استعدادهای زیستی، فکری  و عاطفی وی تحت شعاع این کانون قرار دارد و از گرمی وجود مادر نشأت گرفته و کمال می یابد، به نحوی که آثار آن تا پایان حیات در جهان ماده و تداومش در نشئه روح باقی خواهد ماند.



زن پایه گذار وجود و حیات آدمی است، در پی ریزی اساس و ساختار شخصیت انسان، زن معماری نقش آفرین و هنرمندی چیره دست است. او با رفتار خود آینده طفل را رقم می زند و اینگونه است که به معراج رفتن مرد از دامن زن میسر می گردد. ادیان اهلی حکما و دانشمندان در این امر اتفاق نظر دارند کهبشردرسایه تربیت صحیحبهسعادترسیده و یا در مسیر طوفان های صلالت و گمراهی در چنگال شقاوت گرفتار می آید و نیز متفق القولند که آن بخش از تعلیم و تربیت که به دوران کودکی و طفولیت فرد مربوط می شود از اهمیت بیشتری برخوردار است،به گونه ای که دوران کودکی را پدر حیات آدمی دانسته اند.

در آموزشگاه بزرگ حیات نقش اول در تعیین ساختار شخصیت کودک برعهده مادر است. او محور عاطفی خانواده را در ید قدرت خویش دارد و محبتش سبب رشد عاطفی می گردد. حاصل این ویژگی و نقش پذیری کودک از افعال و اقوال مادر است، که آینده او رامعنی می بخشد و از طریق تجلی صفات ثانویه می تواند، انسان هایی وارسته و زنان و مردانی بزرگ و با فضیلت به حیات اجتماعی و تاریخ بشری تقدیم و نقش مستقیم خود را در صحنه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایفا نماید؛ یا اینکه بر اساس مضامینی از نظر اسلام مطرود و بر اساس تقلید و تزریق فرهنگ بیگانگان و سرسپردگان کودک را از بدو تولد از دامن پر مهر و محبت خویش جدا نموده و با اشتغالاتی بی اساس و مبتذل و بدور از منزلت علمی و فرهنگی و شخصیتی زن، دختران و پسرانی بیمار گونه و انسانهایی با عقده های روانی و مشکلات اخلاقی، وابسته به فرهنگ غرب و شرق، بی ثبات، بی اراده و ... تحویل جامعه دهد.



امام خمینی (ره) در تحلیل جایگاه و منزلت زن در دوران رژیم منحوس پهلوی می فرماید:

مبتذل نمودن شغل مادر توسط اجانب در آن رژیم به منظور عدم تربیت صحیح فرزند، درست نشدن انسان مومن طالب شهادت، جدا کردن کودکان از دامن مادر و سپردن آنان به موسسات فاقد صلاحیت و افراد غیر رحیم و پیدایش عقده و فاسد بار آوردن آنان، به دور از تربیت انسانی است. رابطه دور شدن فرزند از مهر و محبت مادری با انحطاط و فساد جامعه توام است که در جامعه اگر حرمت عاطفه شکسته شود، نظام اجتماعی آن جامعه تدریجاً متلاشی خواهد شد.

سخن گفتن از مسئولیت های خطیر زن در امر انسان سازی و سازندگی و یا تخریب جامعه و بلکه دنیا، مطلبی ساده نیست. ادراکی ژرف و اندیشه های توانا و بصیرت همه جانبه، قدرت دریافت و تحلیل آن را دارد تا آن مقاصد الهی و اهداف متعالی تحقق یابد.

.. و تو ای زن با همه اوصاف کریمانه و نفوذ ماهرانه خود و توانمندی عادلانه که در استعدادهای بالقوه خویش داری، چگونه آن را تجلی می بخشی؟

آیا در انتظاری که بدور از تلاش و پویش، به طور معجزه آسا، فطرت  پاکت در دامن عفیفت ظهور یابد و یا آنکه بدنبال کسب بینش و معرفت الهی هستی؟



آیا می دانی که هنز مدیریت و تدبیر صحیح در گردش فضای معنوی خانواده به دست توست؟ تو هستی که نقش پایداری و بقای خانه و خانواده را رقم زده و به دنبال آن محیط دنیا را از آلودگی ها و خبث و تشبثات شیطانی پاک و مصفا می نمایی . به خود آئیم و حیات انسان ها را مظهر تجلی نعم الهی و عفت و پاکدامنی، ایثار و فداکاری ، عطوفت، مهرورزی، و خلوص و شهامت و شجاعت گردانیم، تا بدین وسیله افتخار تربیتِ بزرگ مردان و بزرگ زنان تاریخ را داشته باشیم .




 
نویسنده: احمد رضا مفتاح |  سه شنبه 86 مهر 17  ساعت 12:39 صبح 
    عشق

دوستتان دارم



 
نویسنده: احمد رضا مفتاح |  یکشنبه 86 مهر 15  ساعت 11:14 عصر 
+ رمضان آمد .. اما من..

دوشنبه16 مهر 1386
 

 


ای وای بر من...
می خواستم بگویم عجب شعبان بدی بود امسال ... اما زبانم را گاز گرفتم
و مگر می شود بد باشد ماه رسول خدا؟
من بد بودم که نتوانستم بهره ببرم از برکات این ماه  ..
از جشن و سروری که خدا به افتخار رسولش برپا داشته است..
از سفره ای که به احترام پیامبرش گسترده، است...
همه خوشحالند .. حق دارند
اما من ...؟!!  من هم حق دا م
آخر ... من هنوز آماده نیستم
آنها شعبان را شناختند .. درکش کردند ..
آنها خوشحالند از درک  فیوضات شعبان .. و خوشحالند از فرا رسیدن رمضان
اما من .. فقط خوشحالم که رمضان رسید
حالا خودمانیم ...
چطور می توان بدون درک محضر پیامبر مهربانی
 به حضور خدا ی مهربانی ها رسید؟
نمی دانم...
خدابا .. خودت کمکم کن ... من کم آوردم


پ ن 1 ـ  فرا رسیدن ماه خدا و میهمانی خدا بر شما میهمانان عزیز خدا مبارک باد
پ ن 2 ـ  در این یکی دو روز آینده دعای ابو حمزه ی ثمالی را با ترجمه ای سلیس در چند قسمت برایتان می نویسم .. سعی می کنم اگر شد هر فرازی را که می گذارم فایل صوتی اش را هم برای استفاده ی شما عزیزان قرار دهم.
پ ن 3 ـ ما را از دعای خیرتان فراموش نکیند .. ما نیز به یادتان خواهیم بود



 




 
نویسنده: احمد رضا مفتاح |  یکشنبه 86 مهر 15  ساعت 11:5 عصر 

خدایا!
و به تو پناه می برم
از نفس پر اشتها
از شکم سیری ناپذیر
از قلب بدون خشوع
از دعای قبول نشدنی
از عمل بی فایده


خودم
دینم
دارایی ام
و همه ی آنچه روزیم کرده ای را
از دست شیطان رانده شده
به تو می سپارم
که تو شنوا ی دانایی.


خدایا!
بی شک، کسی نمی تواند از عذابت نجاتم دهد
و پناهگاهی جز تو ندارم
پس مرا هیچ گونه عذاب مده
و در مهلکه رهایم مکن
و به عذاب دردناکت مبتلایم نساز


خدایا!
عملم را بپذیر
یادم را بزرگ دار
منزلتم را بالا ببر
گناهانم را بریز
خطاهایم را به رخم نکش
رضایت و بهشتت را
پاداش نشستن، گفتن و نیایشم قرار ده


پروردگار من!
همه ی آنچه را از تو خواسته ام عطایم کن
و با فضلت بر من افزون بخش
که من روی به تو آورده ام ای پروردگار عالمیان!


خدایا!
تو در کتابت فرمان داده ای از کسانی که به ما ستم کرده اند بگذریم
ما به خودمان ظلم کرده ایم؛ پس ما را ببخش و از ما درگذر
که تو به بخشش سزاوارتر از مایی
تو فرمان داده ای که سائل را از در خانه رد نکنیم
اینک من سائلی هستم بر در خانه ات؛ پس مرا جز با رواکردن حاجتم برنگردان
تو فرمان داده ای که به بندگان خود نیکی کنیم
ما بندگان تو هستیم؛ پس ما را از جهنم نجات بده


ای پناهگاه من در گرفتاری ها!
ای فریاد رس من در سختی ها!
به تو پناه آورده ام و از تو یاری می خواهم
و به تو متوسل شده ام نه به دیگران
و فرجی جز از تو نمی خواهم
پس به دادم برس و گره از کارم بگشا
ای آنکه بند از اسیر می گشاید!
و از گناهان فراوان می گذرد!
کم مرا بپذیر و از گناهان بسیارم بگذر
که تو آمرزنده ای مهربانی.


خدایا!
از تو ایمانی می طلبم که همدم قلبم باشد
و یقینی صادق که بدانم جز آنچه تو مقدرم کرده ای به من نمی رسد
مرا به همان مقدار از معیشت راضی کن که تو قسمتم کرده ای
ای مهربان ترین مهربانان!



 
نویسنده: احمد رضا مفتاح |  یکشنبه 86 مهر 15  ساعت 11:3 عصر 
مادر بودن بیش از این که برای بچه‌ی آدم تاثیر داشته باشد،‌ برای خود زن لذت‌بخش است. کسی چه می‌داند شاید وقتی یک مادر،‌ بچه‌اش را در آغوش می‌گیرد، بیش از این که بچه‌ آرامش پیدا کند،‌ مادر آرام شود. مادر بودن از بزرگ‌ترین هدیه‌هایی است که از خدا گرفته‌ام. خدایا ممنونم

 
نویسنده: احمد رضا مفتاح |  یکشنبه 86 مهر 15  ساعت 10:45 عصر 
<      1   2